زندگی عادی
این روزا خیلی سرم شلوغ بود عمل شوهرم واکسن پسرم و زندگی خونه مادرشوهر..... خیلی درگیرم کرده بود ولی خب خداروشکرهمه چی تموم شد و زندگی عادی ازفردا شروع میشه چون شوهرم از فردادیگه میره سرکار
ما ادما همش ازتکرار یکنواخت روزا گله میکنیم ولی وقتی همین تکرار بهم میخوره دلمون همون زندگی قبلومیخواد کلا هیچوقت راضی نیستیم منکه دقیقا همینجورییم و تاحالا هیچ لحظه ای از عمرم اونجوری که میخوام نبوده ایدآل نبوده فقط ۴سال دانشگاهمو دوس دارم و توهمون ۴سال میدونستم بهترین لحظه های عمرم هستنو باید قدرشوبدونم تا وقتی گذشتو تموم شد حسرت نخورم خداروشکر یه کار عاقلانه ای که کردم همون لذت بردن از اون دوران بودو اصلا پشیمون نیستم
این روزا انقد خسته شدم که فقط میخوام بخوابم ولی خب با بچه نمیشه چند روز پیش خواب یکی از بچه های دانشگاهو دیدمو بهش پیام دادم حالشو پرسیدم خوشحال شدو ازم پرسید تغییرکردم یانه اخه بعدازدواج دیگه سرم مشغول زندگی خودمه و از دوستام زیادخبرندارم منم عکس فرستادم گفت چقد قشنگ شدی و یکم ازم تعریف کرد منم به یاد گذشته یکم حالم خوب شد
شوهرم همون بدخلقیاروداره و امروز دوبار ناراحتم کرد نمیدونم شایدمن زودرنج شدم ولی برعکس قبل که ناراحتیمو نشون نمیدادم یا بعدچندروز با رفتارای عجیب نشون میدادم رک بهش گفتم که ناراحت شدمو خیلی اخلاقش تند ..به نظرم اینجوری بهترومنطقی و تصمیم گرفتم بچه بازی درنیارم وکاملا منطقی باشم امیدوارم درطولانی مدت جواب بده
این اواخرکه خیلی اذیتم میکردیعنی قبل حرفای اون شب،من چندباربه خدا شکایتشوکردمو خواستم اونم مثل من عذاب بکشه بعد این عمل جراحی پیش اومدو شوهرم عمل سختی داشت خیلی دردکشید امروز یهوفکر کردم شاید اه من دامنشو گرفته ولی من اصلا برای دشمنمم نمیخوام اتفاق بدی بیوفته ولی هرکس منو ناراحت کنه تودلم به خدامیسپارمشو دیگه تلافی نمیکنم یا جواب پس نمیدم کلا ازاینکه کسی ازمن ناراحت شه میترسم و حتی موقع عصبانیت و دعوام مواظبم طرفموناراحت نکنم چون هیچ چیز با گفتن ببخشید از یادنمیره ولی چیکارکنم ازدست شوهرم ناراحتم و همش ازخدا کمک میخوام و تلاش میکنم زندگیم بهترشه و توش محبت باشه الانم همینجوری ولی خب احساس خوشبختی نمیکنم ولی دارم سعی میکنم این واقعیتو قبول کنم که خدا کسیرو برای من نیافریده ومنواز نعمت عشق محروم کرده نعمتی که خیلی حسرتشومیکشم و برام خیلی سخته ولی خدایا بدون که بهم ضربه بزرگی زدیو بد امتحانم کردی
من همیشه دوس داشتم زندگی عاشقانه ای داشته باشم دوس داشتم ارامشمو توبغل مردزندگیم ببینمو هروقت که دلم خواست به اون آغوش پناه ببرم حسرت چیزبدیه خدا نصیب هیچکس نکنه