سلام

تو این یه سالی که گذشت خیلی اتفاقا افتاده و من اصلا اینجا یادم نبود که بیام بنویسمشون که بشن خاطره....

پدرشوهرم فوت کرد

من یه دفاع جانانه از پایان نامه ام کردم و همه اسممو میدونن تو دانشگاه و با دفاع بی نظیرم معروف شدم (حس فوق العاده ای داره این اتفاق ... غیرقابل وصف)

دو ترمه که تو دانشگاه تدریس میکنم و کل هفته ام پر

مقاله ام تو یه مجله انگلیسی معروف چاپ شده و یه مقاله دیگه مم آماده اس ایشالا اونم به مرحله چاپ برسه

امسال هفت سین نچیدم بخاطر فوت پدرشوهرم

هنوز نتونستم لاغر کنم و این خیلی خیلی اذیتم میکنه

حرف های عاشقانه و کارهای عاشقانه زیادی از همسرم دیدم و شنیدم اما؛ خیلی دیر کرده خیلی .... چیزایی در قلب و روح من شکسته و نابود شده که باعث میشه هیچ حسی به این کاراش نداشته باشم و قسم میخورم که اصلا عمدی نیست و واقعا دست خودم نیست

بعد فوت باباش خیلی تغییر کرده

گیر داده مهاجرت کنیم و واقعا واسم عجیبه که یه آدم با این حجم از وابستگی به خونواده اش چطور تا این حد مشتاق مهاجرت شده؛ من اصلا علاقه ای به مهاجرت ندارم چون خیلی خسته ام واسه از نو ساختن

تمام تمرکزم روی پیشرفته خودمه و خداروشکر طبق برنامه جلو میرم

دیگه هرگز به پسرم از رفتن و ترک کردن نگفتم، شهربازی میبرمش، براش اتاق خیلی خیلی زیبا درست کردم، کلاس زبان ثبت نامش کردم و خیلی خوب داره پیشرفت می کنه، خاطره های قشنگی براش می سازم و سعی کردم رابطه اش با پدرش بهتر شه

خودمم خیلی تغییر کردم، واقعا اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا کردم و وقتی نوشته های قبلیمو میخونم و میبینم به چه چیزایی حساس بودم و بخاطرشون خودمو آزار دادم کلی دلم به حال خودم میسوزه مخصوصا جاهایی که همش خودمو با کسی مقایسه کردم....

درهر صورت هر چی بوده گذشته و ایمان دارم تمام اون سختی ها الهام جدید ساخته، برنامه های زیادی واسه سال جدیدم دارم و مطمئنم همه رو عملی می کنم

با امید روزهای بسیار شاد و پرخیر و برکت در سال جدید، نوروز ۱۴۰۳ مبارک🌹